- بازدید : (5911)
چه خوش است طعم انتظارش
این روزها که می گذرد
هر روز
در انتظار آمدنت هستم . . .
- زمان انتشار: پنج شنبه 29 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5649)
- زمان انتشار: جمعه 23 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (8034)
- زمان انتشار: سه شنبه 20 آبان 1393
-
نظرات()
عشق یعنی یک خمینی سادگی / عشق یعنی با علی دلدادگی
عشق یعنی دست تو پرپر شده / عشق یعنی یک علی رهبر شده
عشق یعنی لا فتی الا علی / عشق یعنی رهبرم سید علی
- زمان انتشار: دو شنبه 19 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (2999)
- زمان انتشار: شنبه 17 آبان 1393
-
نظرات()
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
همه از کربلا تا شام گفتند:
امام عشق، زینالعابدینی
باند تک درخت شهادت امام سجاد (ع) را تسلیت عرض می نماید.
- زمان انتشار: پنج شنبه 15 آبان 1393
-
نظرات()
لب تر کند پیالهی کوثر تو هم برو
برخیز علیِّ اصغر ِ خیبر تو هم برو
از صبح گریه کردی و دلشوره داشتی
دیدی رسید نوبتت آخر تو هم برو
شش ماه میشود به تو من خو گرفتهام
باشد عصایِ پیری مادر تو هم برو
فکر ِ دلِ شکستهی عمه نمیکنی؟!
کم بود ماتم علی اکبر؟! تو هم برو
هر شعبهی سه شعبه برای تو نیزه ای ست
در بزم تیر و نیزه و خنجر تو هم برو
بعد از عمو ماندنت اصلاً صلاح نیست
او رفت پیش ساقی کوثر تو هم برو
تا خیمه ها هنوز به غارت نرفته است
قبل از شروع معرکه بهتر تو هم برو...
- زمان انتشار: یک شنبه 10 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5795)
- زمان انتشار: چهار شنبه 7 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (3177)
سلام ما به محرم، به غصه و غم مهدی...
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی....
سلام ما به محرم، به شور و حال و عیانش.....
سلام ما به حسین و به اشک سینه زنانش.....
" التماس دعا "

- زمان انتشار: سه شنبه 6 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (6404)

- زمان انتشار: دو شنبه 5 آبان 1393
-
نظرات()

- زمان انتشار: دو شنبه 5 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5237)
بسم رب الزهرا
حسین ! نام تو را بر دلم نوشت خدا
مخواه تا که دلم گردد از غم تو رها
مگیر غصّه ی شش گوشه و حرم را نه !
تمام دلخوشی ام هست یاد کرب و بلا
چه می شود که شبی دعوتم کنی ارباب
به گوشِ دل تو بگویی که وقتش است بیا
کبوتر قفسم ، بال و پر نمی دهی ام ؟
که گِرد گنبد عبّاس پَر دهم جان را
تو را به فاطمه سوگند دعوتم کن تا
بخوانم از تو و از روضه های عاشورا
- زمان انتشار: یک شنبه 4 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (6499)
گلچین مداحی ویژه محرم |
مجموعه مداحی های صوتی بسیار زیبا از مداحان مختلف اهل بیت (ع) به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم (کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا)
گلچین مداحی صوتی
- زمان انتشار: یک شنبه 4 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (4013)

- زمان انتشار: پنج شنبه 1 آبان 1393
-
نظرات()
طعم و عطر حسین
دلم برای
چای روضه
حضرت ارباب تنگ شده...
چای آدم باید طعم و عطر اباعبدالله بدهد
جانم ح س ی ن (ع)
- زمان انتشار: پنج شنبه 1 آبان 1393
-
نظرات()
کل نفس ذائقة الموت... حتی اگر عالم باشی، انقلابی باشی، یار امام باشی باز هم می روی هر نفسی طعم مرگ را می چشد ولی برخی شیرینی اش را چه خوب است که عزیز باشی و زیبا بروی
- زمان انتشار: پنج شنبه 1 آبان 1393
-
نظرات()

- زمان انتشار: دو شنبه 28 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5264)
کیا موافق ازدیاد شیعه نسل حضرت علی و زهرا هستند و کیا مخالف ؟
چرا؟
آیا می دانید کشورهای حاشیه خلیج فارس در حال ازدیاد جمعیت هستند؟
آیا می دانید کسانی که از ترس رزق و روزی ازدواج نمی کنند و بچه دار نمی شوند به خدا کفر می ورزند و کافر خوانده می شوند ؟
آیا فکر می کنید روزی همسر و فرزند اولتان را خودتان می دهید ؟
آیا از کودک اول خود به اوج لذت و عشق و محبت نرسیده اید ؟
آیا فکر می کنید فرزند بیشتر کیف ندارد و تکراری است ؟
کمی به این مسائل بیاندیشیم .
- زمان انتشار: یک شنبه 27 مهر 1393
-
نظرات()

- زمان انتشار: شنبه 26 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5328)
نذر کرده ام صد دور تسبیح "اهدنا الصراط المستقیم" بخوانم
شاید این بار مسیرم به کربلایت افتاد
.
.
.
- زمان انتشار: شنبه 26 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5730)

- زمان انتشار: جمعه 25 مهر 1393
-
نظرات()

- زمان انتشار: پنج شنبه 24 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (7439)

- زمان انتشار: چهار شنبه 23 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (7402)
- زمان انتشار: چهار شنبه 23 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5674)
- زمان انتشار: چهار شنبه 23 مهر 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5975)
- زمان انتشار: چهار شنبه 13 آبان 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5599)
**خاطرات رئیس دفتر صدام از شب عملیات کربلای 5
سرلشکر عبدالحمید محمود الخطاب ، رئیس دفتر صدام درباره این عملیات می گوید: تاریخ 16/1/1987 (19/10/65) تلفن دفتر رئیس جمهور به صدا درآمد. خبر حمله به شلمچه را دادند. رئیس جمهور دائم زیر لب می گفت: «الله اکبر از دست افراد خمینی… الله اکبر…» مدام پلک هایش به هم می خورد. به او عرض کردم : اتفاقی مهم پیش آمده است ؟ رئیس جمهور که در اتاق قدم می زد، گفت: «امشب بصره به دست نیروهای ایران خواهد افتاد».
همان شب جلسه ای تشکیل شد که تا صبح ادامه داشت. ارتش ما داشت از هم می پاشید. ماشین جنگی و مدرن ما از کار می افتاد. هر روز و هر ساعت گزارش هایی درباره عقب نشینی و تلفات بهت آور به دست ما می رسید. وقتی خبر رسید نیروهای ایرانی به منطقه دیده بانی شماره یک لشکر 11 رسیده اند، رئیس جمهور گفت: «الان زمان آن فرا رسیده که از سلاح شیمیایی استفاده کنیم».
با هدایت مستقیم رئیس جمهور این کار انجام شد. با این احوال ، رئیس جمهور هیچ گاه مایل به پایان جنگ نبود. او در جلسه های محرمانه به ما می گفت: «امیدوارم این جنگ ادامه یابد، چون کمک های کشورهای خلیج فارس ادامه خواهد داشت و ما با این ثروت می توانیم مشکلات داخلی را هم حل کنیم.
اگرچه تعداد مصدومان شیمیایی متوسط و شدید عملیات کربلای 5 کمتر از 3 هزار نفر می شدند، اما با در نظر گرفتن مصدومان خفیف احتمالا جمع آنان به 7 هزار نفر می رسید.
به دنبال این عملیات عظیم که به منهدم شدن ماشین جنگی عراق منجر شد علاوه بر فشارهای آمریکا، قطعنامه 598 که کمی به خواسته های جمهوری اسلامی ایران نزدیک شده بود صادر گردید. این اولین بار بود که پس از شروع جنگ تحمیلی شورای امنیت سازمان ملل به وجود جنگ در این منطقه اعتراف کرد.
- زمان انتشار: پنج شنبه 27 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5757)
- زمان انتشار: پنج شنبه 20 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (3506)
سلام دوستان گرامی
چند روزی درگیر اسباب کشی بودم. ایضا مشغله های دنیوی این هفته های اخیر بدقولی آدم ها؛ و و و ... همه این ها کلافه ام کرده بود . یک جوراهایی حوصله خودم را هم نداشتم.
از قضا با همشیره رفته درب منزل یکی از دوستانشون که تعدادی کارتون تهیه کنیم. لحظاتی بعد پسر جوانی به نام رحمن با تعدادی کارتون آمد. نمی دانستم او کارگر آن خانه است؛ اول خیلی تحویلش نگرفتم. بعد متوجه شدم او کارتون ها راآورده. بسیار ساده بود آرام آرام.. مظلوم.. یک بستنی برای خواهرزاده 18ماه هام خرید و بعد هم برای ما. به آقا رحمن گفتم. من نمی خورم چرا خودت رو زحمت انداختی!! تشنه ام.. نمی خورم!!لحظاتی بعد طفلک با بطری آبی که از مغازه تهیه کرده بود آمد .. بدنمسست شد از خودم خجالت کشیم.. از این همه محبت بی دریغ این جوان که لکنت داشت کارگر بود... پدر و مادرش را در نوجوانی از دست داده بود... خدایا من را ببخش.. من باید بیش از این ها. آن جوان را تحویل می گرفتم!! کلی آن شب استغفار کردم... قرار است بگویم بعضی روزها بیاید دفترمان کمک ام کند!! برای دعا کنید!! گاهی ما آدم ها هواسم به اتفاقات کوچک اما زیبای دور و برمان نیست!! خدایا کمک ام کن تقوی پیشه کنم!!
دلم میگیرد... از دیدنِ آدمهایی که چشمِ ظاهر بینشان،
دیگرِ آدمها را، نه با مقیاسهای حضرتِ خالق، که با مقیاسِ ظاهر میسنجند... نفسم تنگ میشود از میزانی که آدمهای پوچ و درونتهیِ بزککردهیِ پرمدعا را پشت ویترینِ دنیا برای چشمها جلوه میدهد،
و دیگران را، هرچقدر هم که انسانتر، در آن پشتهای نادیدنیِ پنهان، مخفی میکند... خلقم تنگ میشود از این دیده نشدنها... از این به حساب نیاوردنها... روحم تنگ میشود از این میزانِ نامیزانِ دنیایی... از زیر پا گذاشته شدنِ روحهایی بزرگ و لطیف.... از چشم بستن بر حقیقتِ انسانها... حضرت پروردگار! ما به این آیهات شدیداً کافریم: إنَّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ أتقاکُم ...
عهدنوشت: صاحبِ این عصر و زمانه شمایید... من، بهخاطرِ دلِ شما هم که شده، دنیا را از این نگاهِ پست و حقیر پاک خواهم کرد... از امروز، در ازای هر مقیاسی این چنین، احترامم را به وسعت و لطافتِ روحِ انسانها، چندین برابر خواهم کرد... از امروز، چشمهایم، تنها انسانها را خواهند دید ...
پانوشت: یاأیّها الّذین آمَنوا، آمِنوا ... لطفا!
- زمان انتشار: دو شنبه 17 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (5560)
به گزارش خبرنگار بینالملل «خبرگزاری دانشجو»؛ "علی بن عبدالعزیز الشبل" عضو هیأت علمی دانشگاه علوم اسلامی «محمد بن سعود» که اخیراً با طرح جنجالی نبش قبر رسول اکرم(ص) و انتقال آن به قبرستان بقیع بر سر زبانها افتاده بود، بعد از خشم عمومی مسلمانان و انتقادهای فراوان مدعی شد که رسانهها سخنان وی را تحریف کردهاند.
علی بن عبدالعزیز الشبل، مفتی هتاک سعودی
این مبلغ سعودی عربستانی مدعی شده که روزنامه ایندیپندنت و دیگر رسانهها سخنان او را تحریف کردهاند و او هرگز چنین پیشنهادی نداده و طرح چنین مسئلهای از سوی هیچ کسی جایز نیست.
بعد از واکنش شدید مسلمانان و علما به این طرح، دایره عمومی بارگاه رسول اکرم (ص) در بیانیهای اعلام کرد که این طرح یک تحقیق فردی است و نشاندهنده نظر این سازمان نیست اما این طرح مثل هر تحقیق و بررسی دیگری به صورت مستند تهیه شده است.
بقیه مطالب در ادامه مطلب
- زمان انتشار: دو شنبه 17 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (6565)
سرنوشت برایش گذر روزگار را سخت نوشت ...
در آغوش گرم مادر چشم هایش لبخند اشکی را به نظاره ی غم نشست که
پهنای صورت مادر را در آوای حزن انگیز خود فرو برده بود ..
در اولین لمس از دست های زمخت و پینه ی بسته ی پدر آموخت که
تاوان بودن شلاق بی مهری زمانه است ..
فاصله ی بین خواستن و داشتن را از پشت ویترین در عروسک های مغازه دید
و پارچه ی گره خورد ه ی در دستش که عروسک رؤیاهایش بود ...
تفاوت بین پاهای خودش و دیگران را در دمپایی پاره ی خود دید و
کفش های ساز نواز کودکان دیگر ..
به مدرسه آمد و تفاوت دست های خسته اما خالی پدر خود با جیب های دیگران
را در انتهای کلاس تنگ و تاریک دید با لباسی مندرس و کیفی پاره ..
معلم بر تخته ی غبار گرفته ی ذهن کودک با قلم اشک هایش نوشت
حرف به حرف واژه های زندگی را ..
و او تفاوت فهم خود با بچه های دیگر را زمانی فهمید که دیگرا ن به هر حرفی
با برق چشم می کشیدند نقاشی شاد را بر ذهن خود .... و او به هر حرفی که
می آموخت ، برایش زمانه معنا می کرد هزار درد و می کشید هزار علامت سوال ؟
که در ذهن کوچکش نمی یافت نه به عقل نه به احساس جوابی بر آن ...
در زنگ ریاضی معلم در سکوت معنا گفت : شادی هایما ن را با هم تقسیم کنیم
از غم های هم به سرشت مهر بکاهیم ... دوستی هایمان را در عشق ضرب کرده
به توان بی نهایت رسانده و به جمع دوستان خود برساینم ..
معلم در حک علامت مساوی با کچ نم گرفته از اشک هایش نوشت
دو خط موازی کوچک ... و گفت در این دنیای بزرگ آدمها همه به یک اندازه
هستند ... فرقی نیست بین جسم ها و صورتها الا در سیرتها و
خود ساکت شد و شاید در سکوتش به دنبال علامت سوالی بود بر صادق بودن
حرفهایش در توضیح علامت مساوی در صدق بر آدمها ...
و کودک در زندگی خود فهمید
حرفهای معلم ریاضی شاید گفتاری از یک افسانه ی شیرین بوده ..!!
و او تفاوت تقدیر زندگی خود را زمانی فهمید که در پارک بادکنکی را به لبخند
کودکی داد و در ازاء آن از پدر او بهایش را گرفت ..
در کنار خیابان برای کودکی چهارپایه ای گذاشت که بنشیند و
با سرشک حسرت خود ، غبار از کفش های پدرآن کودک بر گرفت ..
در خانه ی محقر در اتاقی تنگ و تاریک سوزش خار گل را از دست های مادر
با علامتی از هزاران سؤال و به بهت اشکهایش مرهم کرد و
چند ساعت بعد آن گل را در پشت چراغ قرمز چهار راه با روبانی قرمز به
دستهای لطیف مادری داد که طراوت زندگی را در کنار بچه های شاد و در
ماشین های رؤیایی نغمه خوان چشم های خود کرده است ..
او فهمید که زندگی نوشته سر نوشت او را در کتابی مچاله شده از درد روزگار
با قلمی از اشک بر قلبی زخمی که تنها تسلای وجودش آرامش مهر اوست ...
روزگار برایش گذر عمرش را نوشت و چه سخت نوشت ..
- زمان انتشار: پنج شنبه 13 شهريور 1393
-
نظرات()
- بازدید : (6401)
در تلاطم بادها در گذریادها و در مرور خاطرات فراموش کرده ام بودن خود را
. به هر طلوع خورشید، لبخند شوق زده و
وجود جستجوگر خود را با نسیم گذر همراه می کنم
تا از زمزمه ی رود و تمنای روییدن سبزه ..
تا از آرامش قاصدک و رقص چمن در دست باد
تا از نغمه ی کبوتر و بالهای رؤیاییش به هنگام پرواز
بشنود آوای زندگی و دم زنده بودن را ..
در گذر از جاده ی زندگی در بوستان با طراوتش همراهی گل می جویم و نغمه ی پر شور بلبل
در جنگل آرزوها بلندترین شاخه و تنومندترین درخت را جستجوگر چشمان خوددارم ...
در کویر روزها به دنبال سایه بانی از خنکای خاطرات .. ذهن را مرور
لحظه های خوش میکنم و به انتظار دیدن آسمان پر ستاره اش اشک های خود را
ستاره باران سکوت دل می نمایم ...
در مسیر کوهستانی روزهای عبورم رنگین کمان قله ی عشق را نشانه ی امید می روم ،
پای در رکاب رسیدن گذارده و زخم سنگلاخ های بی مهری جاده ی سرد را
با اندیشه ی گذر زمان مرهم زخم های خاموش می کنم..
در بر خورد با سرزمین یخبندان احساس ها در گذر از زمستان وجود
شومینه ی گرم احساس را تن پوشی از گذر کرده
سوزش بال پروانه ی آرزوها را گرمی اشکی کرده که
گذر می دهد وجودم را از قندیل های سخت و سرد ...
در خزان گذر عمر با ترنم باران همراه شده ...
سد چشم ها را در بر خورد بی قرار مژه ها می شکنم تا بر دشت دل فرو ریزد و
صدای خش خش برگهای آرزوها را در زیر پای مسافر زمان
نه آوای گوش خراش که نم به اشک مهربانی رؤیاها نماید ..
و در هر غروب اشک های دلتنگی خود را به دامان خورشید می سپارم
تا دور از دسترس بر افق رها بپاشد ..
شاید به طلوعی دیگر راه چشمانم را گم کرده و میزبان بی صدای لحظه هایم نباشد ..
در اوج تالاقی چشم هایم با نگاه غروب ، دل به آفتابگردان هایی می سپارم
که سر به زیر ، در فکر بودن و ماندن به انتظار طلوعی دیگر
شب را به زمزمه های گذر طی می کنند ..
با خروش لحظه ها و گذر عمر همراه شده
در بهار زندگی دل را مواج بودن و خواستن کرده
تمام فصول زندگی را اقیانوس بی انتهایی از خواسته ها نموده
و ساحل آرامی می جویم که بر سکوی بودنش تکیه داده و
صدف های زندگی را از قعر بودن بیرون بیاورم ..
و در تمام لحظات غافلم از مسافر بودن خویش ..
از گذر لحظه ها و به سر رسیدن تاریخ بود ن و انقضای مهلت مقرر عمر ..
- زمان انتشار: پنج شنبه 13 شهريور 1393
-
نظرات()